کد مطلب:140298 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

موعظه کردن بریر بن خضیر همدانی عمر سعد را
مرحوم طریحی در منتخب می نویسد:

بریر بن خضیر همدانی كه مرد عابد، زاهده و صالح بود و محضر مبارك امام علیه السلام مشرف شد با كمال دلسوزی عرضه داشت

یابن رسول الله أتأذن لی ان ادخل الی خیمة هذا الفاسق فاعظه لعله یرجع عن غیه

آقا جان آیا اجازه به من می فرمائید به خیمه این مرد بدسرشت فاسق (عمر بن سعد) رفته و او را موعظه كنم شاید شرم كند و از این گمراهی برگردد؟

حضرت فرمودند: هر چه می دانی بكن و هر چه می خواهی به او بگو.

بریر توكل به خدا كرده رو به خیمه پسر سعد آورد همه جا آمد تا به سراپرده آن بی خبر از خدا رسید وارد خیمه شد بدون اینكه از دربان اذن خواهد، قدم به خرگاه آن شوم عاقبت نهاد و اصلا سلام نكرد.

عمر سعد پلید در غضب شد گفت:

یا اخا همدان ما الذی منعك من السلام علی، ألست مسلما اعرف الله و رسوله


ای برادر همدانی چرا وارد شدی بر من سلام نكردی، آیا مسلمان نیستم، آیا خدا و رسولش را نمی شناسم؟

بریر فرمود: اگر مسلمان بودی، خدا و رسول را می شناختی كمر قتل پسر پیغمبر را نمی بستی و نمی خواستی بعد از كشتن اولاد رسول عترت طاهرین او را اسیر كنی با این حالت نام اسلام به خود می گذاری و بعد، فهذا ماء الفرات یلوح بصفائه و یتلألأ تشرب منه الكلاب و الخنازیر ای پسر سعد بعد از این ظلمها، این آب فرات با این تلألأ و صفا سگها و خوكهای بیابان از آن می خورند اما نور دل فاطمه اطهر و سر و سینه پیغمبر و اهل و عیال و اطفال آن سرور از تاب عطش مشرف به موت هستند و مع ذلك تو قطره ای از آن به ایشان نمی دهی و با این حال دم از مسلمانی می زنی!!!

فاطرق عمر سعد رأسه الی الارض ساعة پسر سعد ساعتی سرش را به زیر انداخت چشم بزمین دوخت سپس سربرآورد و گفت:

ای بریر به خدائی كه روزی ده وحوش و طیور است یقین دارم كسی كه كمر قتل آل محمد علیهم السلام را بر میان بندد و دل بر این سرای غرور نهد و جای ایشان را به زور بگیرد بر مولای خود جفا كرده و مخلد در نار است و لیكن انصاف بده تو صلاح می دانی كه من ولایت ملك ری را از دست بدهم و چنین مملكت خرم و شادابی را به دست غیر بسپارم و او حسین بن علی را بكشد، به خداوند بی مانند سوگند كه نفس من این كار را اختیار نكند كه در كنج خانه بنشینم و دیگری در ری حكومت كند.

شعر



نگشته است تا توسن عمر طی

به یزدان كه نگذارم از دست، ری



همینكه این سخن از آن نامرد دون صفت و پست فطرت سر زد، جناب بریر بر خود لرزید و از جا برخاست به خدمت سلطان اقلیم وجود آمد و واقعه را بیان كرد


و عرض نمود:

قربانت، پسر سعد به قتل شما تن در داده و از ملك ری نخواهد گذشت.

حضرت فرمود: لا یأكل من برها الا قلیلا از گندم ری كم خواهد خورد كه نامه عمرش طی خواهد گشت در فراش سرش را مثل گوسفند خواهند برید.

بیت



نه دیر است، این زود خواهد شدن

در مردمان تا توانی مزن